سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در کتاب نخستین نوشته شده است : ای پسر آدم! رایگان یاد ده؛ همان گونه که رایگان یاد گرفتی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
مسافر نور
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» فرشتگان کوچک در آتش....

پست ویژه

این مطلب از وبلاگ دیگری نقل شده است

9bos1l7ph7ne5cgadxt8.jpg

به داد این فرشتگان مظلوم برسید .

xrrsxfpvdq1yk9yajxt6.jpg

دقایقی پیش این تصاویر را یکی از خوانندگان خوب سایت " یادداشت های یک خبرنگار " برام فرستاد .  چون هیچ توضیحی نداشت ، با خود فکر کردم عکس هایی از تئاتر کودک است . اما بعد متوجه شدم این فرشتگان معصوم همان دانش آموزانی هستند که بر اثر آتش گرفتن بخاری مدرسه به این شکل در آمده اند ! بنده به عنوان یک انسان از ظلمی که بر اثر غفلت و حادثه برای این کودکان مظلوم پیش آمده است ، بسیار متآثر شدم . از آن جا که به خواست خداوند متعال در کشور ما  جراحان پلاستیک فراوانی وجود دارند . بدینوسیله از یکایک آن ها ملتمسانه دعوت می کنم با یاری افراد خییر و انسان های نیکو کار به یاری این فرشتگان مظلوم بشتابند .

w5teuhrwm6t5c9g5twwq.jpg

ze5k7yalgnrevnp0tvj5.jpg

nce2gn6gnfgn6k0bwm55.jpg

gzjst6aodgmtz0xat2j9.jpg

n9gy7n7azas9fls8g59b.jpg

vl2y2ycss0k8pdq8ynyq.jpg

ntewahybwsgl3r07orlv.jpg

tfcbzfp1g12mcb6gxyzy.jpg

fb6en6gpuzrdgj677dt8.jpg

xuy6xl911vmdfbqwxxr1.jpg

ml53p1pgcsy0lwxyhzbk.jpg 

من از تمام انسان های آگاه و با شرف ایرانی به ویژه جراحان محترم پلاستیک و سایر آقایان اطباء خواهش می کنم با مساعدت مردم خوب کشور و خییرین محترم برای نجات جان این فرشتگان معصوم قدمی خیر خواهانه برداشته و این عزیزان را به زندگی عادی برگردانند .

ما می توانیم بار دیگر شادی و لبخند را بر چهره غم زده این عزیزان زنده کرده و آرامش را به خانواده آن ها اهداء نماییم .

سایت " یادداشت های یک خبرنگار " مفتخر است به عنوان هماهنگ کننده این حرکت عاطفی و انساندوستانه در خدمت هموطنان باشد .  

بدیهی است تا انتخاب نشدن فردی معتمد ( ترجیحآ از میان پزشکان جراح ) هیچ گونه هزینه مالی اخذ نخواهد شد . و مدیریت این سایت در حال حاضر فقط مسئولیت دریافت اعلام آمادگی و نظرات هموطنان گرامی را پذیرا می باشد .

گفتنی است تصاویر  دریافتی مربوط به خبرگزاری فارس است که توسط عکاس محترم آن آقای فرامرز میرزا احمدی تهیه شده است .

از سایر همکاران و مدیران وبلاگ ها خواهش می کنم در معرفی  لینک فوق این عزیزان را یاری فرمایند .  

آدرس ای میل :

behrouz.journalist@gmail.com 

آدرس سایت :

www.oldpilot.ir

آدرس وبلاگ :

www.oldpilot.blogfa.com

 



پست ویژه

از کاربران محترم سایت وزین بالاترین خواهش می شود با آرای مثبت خود ، امکان دیده شدن این فراخان عاطفی را فراهم آورند :

https://balatarin.com/permlink/2008/5/14/1304542



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مجتبی علینژادی ( سه شنبه 87/3/28 :: ساعت 10:42 عصر )

»» خدا فقط میداند....

زنی با لباس های کهنه و مندرس و نگاهی مغموم وارد خواربار فروشی محله شد.

و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی خواربار به او بدهد.

به نرمی گفت که شوهرش بیمار است و نمیتواند کار کند و شش بچه اش بی غذا مانده اند.

مغازه دار با بی اعتنایی محلش نگذاشت و با حالت بدی خواست او را بیرون کند

زن نیازمند در حالی که اصرار میکرد گفت :

"آقا شما را به خدا به محض این که بتوانم پولتان را می آورم."

مغازه دار گفت : نسیه نمی دهد. مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفتگوی آن دو را میشنید.

به مغازه دار گفت :" ببین خانم چه می خواهد خرید این خانم با من."

خواربار فروش با اکراه گفت : لازم نیست خودم میدهم. فهرست خریدت کو؟

زن گفت : اینجاست.مغازه دار از روی تمسخر گفت : فهرست را بگذا ر روی ترازو

به اندازه وزنش هر چه خواستی ببر.زن لحظه ای مکث کرد و با خجالت از کیفش تکه کاغذی در آورد.

وچیزی رویش نوشت و آن راروی کفه ی ترازو گذاشت.

همه با تعجب دیدند که کفه ترازو پایین رفت.

خواربار فروش باورش نشدو با ناباوری شروع به گذاشتن جنس در کفه ترازو کرد.

کفه ترازو برابر نشد آن قدر چیز گذاشت تا کفه ها برابر شدند.

در این وقت خواربار فروش با تعجب و دلخوری تکه کاغذ را برداشت تا ببیند که روی آن چه نوشته شده است.

روی کاغذ ، فهرست خرید نبود دعای زن بود که نوشته بود :

"ای خدای عزیزم تو از نیاز من با خبری خودت آن را برآورده کن."

مغازه دار با بهت جنس ها را به زن داد و همان جا ساکت و متحیر خشکش زد.

زن خداحافظی کرد و رفت.

فقط خداست که می داند وزن دعای پاک و خالص چقدر است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مجتبی علینژادی ( سه شنبه 87/3/28 :: ساعت 10:42 عصر )

»» دعا

خداوندا !

 مرا وسیله صلح خویش قرار ده

آن جا که کین است ، بادا که عشــق آورم

آن جا که تقصیر است ، بادا بخشایش آورم

آن جا که تفرقه است، بادا که یگانگی آورم

آن جا که خطاست، بادا که راستی آورم

آن جا که شک است، بادا که ایمان آورم

آن جا که نو میدی است ، بادا که امید آورم

آن جا که ظلمات است، بادا که نور آورم

آن جا که غمناکی است، بادا که شادمانی آورم

خداوندا! بادا که بیشتر

در پی تسلی دادن باشم تا تسلی یافتن

در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن

در پی دوست باشم تا دوست داشته شدن

چرا که با بخشیدن است که می گیریم

با فراموشی خویشتن است که

خویشتن را باز می یابیم

با بخشودن است که

بخشایش به کف می آوریم

با مردن است که

به زندگی بر انگیخته می شویم

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مجتبی علینژادی ( سه شنبه 87/3/28 :: ساعت 10:42 عصر )

»» برایت آرزو میکنم...

اول از همه برایت آرزو میکنم که عاشق شوی ،
و اگر هستی ، کسی هم به تو عشق بورزد ،
و اگر اینگونه نیست ، تنهاییت کوتاه باشد ،
و پس از تنهاییت ، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید .......
اما اگر پیش آمد ، بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.
برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی ،
از جمله دوستان بد و ناپایدار ........
برخی نادوست و برخی دوستدار ...........
که دست کم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد .
و چون زندگی بدین گونه است ،
برایت آرزو مندم که دشمن نیز داشته باشی......
نه کم و نه زیاد ..... درست به اندازه ،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قراردهند ،
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد.....
تا که زیاده به خود غره نشوی .
و نیز آرزو مندم مفید فایده باشی ، نه خیلی غیر ضروری .....
تا در لحظات سخت ،
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است،
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرپا نگاه دارد .
همچنین برایت آرزومندم صبور باشی ،
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند ........
چون این کار ساده ای است ،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند .....
و با کاربرد درست صبوریت برای دیگران نمونه شوی.
و امیدوارم اگر جوان هستی ،
خیلی به تعجیل ، رسیده نشوی......
و اگر رسیده ای ، به جوان نمائی اصرار نورزی ،
و اگر پیری ،تسلیم نا امیدی نشوی...........
چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است
بگذاریم در ما جریان یابد.
امیدوارم سگی را نوازش کنی ، به پرنده ای دانه بدهی و به آواز یک
سهره گوش کنی ، وقتی که آوای سحرگاهیش را سر میدهد.....
چراکه به این طریق ، احساس زیبایی خواهی یافت....
به رایگان......
امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی .....
هر چند خرد بوده باشد .....
و با روییدنش همراه شوی ،
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.
به علاوه امیدوارم پول داشته باشی ، زیرا در عمل به آن نیازمندی.....
و سالی یکبار پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی :
" این مال من است " ،
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است !
و در پایان ، اگر مرد باشی ،آرزومندم زن خوبی داشته باشی ....
و اگر زنی ، شوهر خوبی داشته باشی ،
که اگر فردا خسته باشید ، یا پس فردا شادمان ،
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید .....
اگر همه اینها که گفتم برایت فراهم شد ،
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم ......................

 

ویکتور هوگو



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مجتبی علینژادی ( سه شنبه 87/3/28 :: ساعت 10:42 عصر )

»» حرف دلی از باباطاهر

بنامت

 

مو که افسرده حالم چون ننالم

شکسته  پر و بالم  چون  ننالم

همه گویند فلانی  ناله  کم  کن

تو آیی   در   خیالم  چون  ننالم

 

نمیدونم  دلم  دیوونه  کسیت

اسیر نرگس مستوونه کیست

نمیدونم   دل   سرگشته   ما

اسیر نرگس مستوونه کیست

 

اگر  زرین   کلاهی   عاقبت  هیچ

به تخت ار پادشاهی عاقبت هیچ

گرت ملک سلیمان در نگین است

در آخر  خاک  راهی  عاقبت  هیچ

 

بود درد مو  و  درمونم از دوست

بود وصل مو و هجرونم از دوست

اگر قصابم  از  تن  واکره  پوست

جدا هرگز نگردد جانم از دوست



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مجتبی علینژادی ( سه شنبه 87/3/28 :: ساعت 10:42 عصر )

»» همه چیز تسبیح گوی اویند

پرندگان همه ستایش و نیایش خدا می‏کنند

سوره النور, آیه 41
آیا ندانسته‏ای که هر که [و هر چه] در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح می‏گویند و پرندگان [نیز] در حالی که در آسمان پر گشوده‏اند [تسبیح او می‏گویند] همه ستایش و نیایش خود را می‏دانند و خدا به آنچه می‏کنند داناست

 

منبع:پارس قرآن



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مجتبی علینژادی ( سه شنبه 87/3/28 :: ساعت 10:42 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سایبانی از جنس اشک
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 1
>> بازدید دیروز: 9
>> مجموع بازدیدها: 156123
» درباره من

مسافر نور
مجتبی علینژادی
الهی و ربی من لی غیرک

» آرشیو مطالب
بهار 1387
پاییز 1385
زمستان 1384
پاییز 1384

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
تا خدا هست عاشق تنها نیست
یاس پهلو شکسته....مادر عشق...فاطمه(س)
دلها با یاد خدا آرام میگیرد....
شاهنامه عاشورا
این الطالب بدم المقتول بکربلا
امام حسن(ع)----سیب خوشبو
چهل نور

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب